حقیقت این است که شکرگزاری، به همین سادگی که بیان می کنیم نیست. به عبارت دیگر، شکرگزاری یک کار عبادی مهم است که باید اهمیت و روش درست آن را آموخت. درباره اهمیت شکرگزاری همین بس که مایه ثابت ماندن نعمتهای موجود ما و مایه زیاد شدن آنها می گردد و در مقابل، کفران نعمت یکی از شکلهای کافر بودن است.(۱)
ارتباط شکرگزاری با افزایش نعمت به حدی زنده و سریع است که اولیای دین فرموده اند: “هیچگاه نمی شود که بنده در یاد خود شکر نعمتی را که خدا به او داده است به جا بیاورد مگر اینکه نعمتش افزوده می گردد قبل از اینکه شکرش به مرحله زبان هم برسد.”(۲)
از امام صادق علیه السلام نقل شده است که کفر در کتاب خدا بر پنج وجه است که یکی از انواع آن کفران نعمت است(۳)
شکر و صبر دو روی یک سکه
گاهی واقعی ترین مسائل برای ما عجیب می نمایند. یکی از حقایق عالم این است که از دید الهی، شکر در خوشی ها و صبر در سختی ها معادل یکدیگرند. امام صادق علیه السلام از جدّ خود رسول خدا صلی الله علیه و آله اینگونه روایت می کنند: «آنکه غذا می خورد و شاکر است همان اجر کسی را دارد که روزه (مستحبی) گرفته و بر گرسنگی صبر می کند و آنکه در رفاه است و بهر عافیت خود شاکر است همان اجر کسی را دارد که گرفتاری پیدا کرده است اما صبر می کند و آنکه اهل بخشش است و (بخاطر این توفیق الهی) شاکر است همان اجر کسی را دارد که محروم است و قناعت می ورزد.»(۴)
نباید ذکر شریف “حمد” را کوچک بشماریم بلکه باید به مغز آن نیز توجه کنیم که همانا توجه قلبی به صاحب نعمت است. کلید شناخت حمد واقعی را در این روایت از حضرت صادق علیه السلام می یابیم که فرمودند: «هر کس که خدایش نعمتی به او داده و آن نعمت را با قلبش بشناسد، شکرش را به جا آورده است.»
در اینجا به مرور مطالبی که تا کنون درباره شکر آموختیم می پردازیم:
۱- شکر، خودش توفیقی است که خدا به بندگان می دهد تا یاد شکرگزاری بیفتند.
۲- نتیجه شکرگزاری افزایش و دوام نعمت است.
۳- نتیجه شکرگزاری بسیار سریع عاید انسان می شود.
۴- شکرگزاری در حال رفاه و آرامش همان اجر صبر در حال گرفتاری و مشکلات را دارد.
از مطالب بالا می آموزیم که شکر یک کار مهم و حسابی است که ثمرات مهمی هم در زندگی دارد. بنابراین اگر این ثمرات را در زندگی مشاهده نمی کنیم، بدون شک باید در نحوه شکرگزاری خود شک کنیم. به عبارت دیگر، ممکن است خیال کنیم که شاکر خدا هستیم اما از دید خدا جزو شاکران محسوب نگردیم.
اما در میان ما کمتر کسی است که هر روز زبانش به شکر الهی گویا نباشد، پس چه می شود که جزو شاکران نیستیم. مگر ذکر “الحمد لله ربّ العالمین” نشانه شکرگزاری نیست؟
در پاسخ باید گفت که شکر یک مغز و جانمایه دارد که اگر در درون ذکر “الحمد لله” جای نگرفته باشد، این ذکر را از اثر می- اندازد. آنچه جانمایه شکر است، توجه قلبی به این است که این نعمت از جانب خداست.
از امام صادق علیه السلام می آموزیم که ذکر “الحمد لله” وسیله خوبی برای شکرگزاری هر نعمت کوچک و بزرگی است(۵) بنابراین نباید ذکر شریف “حمد” را کوچک بشماریم بلکه باید به مغز آن نیز توجه کنیم که همانا توجه قلبی به صاحب نعمت است. کلید شناخت حمد واقعی را در این روایت از حضرت صادق علیه السلام می یابیم که فرمودند: «هر کس که خدایش نعمتی به او داده و آن نعمت را با قلبش بشناسد، شکرش را به جا آورده است.»(۶)
چند راه شکرگزاری که ار پیشوای ششم می آموزیم
یک – هنگام استفاده از هر نعمتی توجه کنیم که خدا آن را به ما داده است و نیز “الحمد لله” بگوییم.(۷)
دو – از کسی که به ما خوبی می کند و نعمت خدا به واسطه او به ما برسد، تشکر کنیم. (۸)
سه – وقتی شخص معلول یا مشکلداری را می بینیم، با یاد سلامتی و آسایش خود خدا را حمد کنیم (البته به شکلی که آن شخص نشنود و رنجیده خاطر نگردد). (۹)
چهار – وقتی نعمتی به ما می رسد یا یاد نعمتی می افتیم سجده شکر کنیم و اگر موقعیتمان مناسب نیست، صورت را بر دست گذاشته، “الحمد لله” بگوییم.(۱۰)
شکرهای بدعت گونه
شکر یک عمل دینی مهم است که در درون دین کامل می شود اما هم اکنون برخی از مکتبهای فکری این جزء را از دین گُزیده کرده اند و تحت عنوان “قانون شکرگزاری” معرفی می کنند. مثلاً جملاتی را به مخاطبین خود آموزش می دهند که هر روز بگویند و شامل مضامین شکرگزاری است.
نکته مهم آن است که اولاً این قانون را از دین گرفته اند و به عنوان جزئی از مکتب خود معرفی می کنند اما در حقیقت با این کار شکر را از کارکرد اصلی خود که یک عبادت الهی است خارج می کنند و به آن به عنوان ابزاری برای جلب منفعتهای بیشتر نظر می کنند. شاهد آنکه در بسیاری از این مکاتب، به احکام الهی و انجام دادن فرایض دینی اهمیت داده نمی شود. توجه به حلالها و حرامهای الهی اصل مهمی تلقی نمی شود، اما بر تکرار اذکاری با کلمات تشکر و شکر تأکید می شود.
شکر یک کار مهم و حسابی است که ثمرات مهمی در زندگی دارد. اگر این ثمرات را در زندگی مشاهده نمی کنیم، بدون شک باید در نحوه شکرگزاری خود شک کنیم. یعنی ممکن است خیال کنیم که شاکر خدا هستیم اما از دید خدا جزو شاکران محسوب نگردیم.
بنابراین نباید فریفته این ظاهرهای زیبا از این گروه ها شویم، هر چند در ظاهر تأثیراتی هم ببینیم زیرا تأثیرات ممکن است بر مبنای باطل باشد و اگر کسی به حلالها و حرامهای الهی بی اهمیتی کند اما اتفاقات خوشایندی در زندگی اش بیفتد، نه تنها باید خوشحال نباشد و آن را نشانه خوبی نداند، بلکه باید بر بدعاقبتی و مکر الهی ترسان باشد.(۱۱)
نعمت دین و شناخت راه خدا و هدایت به راه جانشینان معصوم رسول خدا صلی الله علیه و آله بزرگترین نعمت خداست، به حدی که اصل نعمت و نعمت اصلی همان است. شکر دیندار بودن، بیان کردن آن است.(۱۲)
پینوشت:
۱- قَالَ أَمِیرُ الْمُوْمِنِینَ علیه السلام مَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَى عَبْدٍ نِعْمَهً فَشَکَرَهَا بِقَلْبِهِ إِلَّا اسْتَوْجَبَ الْمَزِیدَ فِیهَا قَبْلَ أَنْ یُظْهِرَ شُکْرَهَا عَلَى لِسَانِهِ (بحارالانوار، جلد ۶۸، باب شکر)
۲- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ الْکُفْرُ فِی کِتَابِ اللَّهِ عَلَى خَمْسَهِ أَوْجُهٍ فَمِنْهَا کُفْرُ النِّعَمِ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ یَحْکِی قَوْلَ سُلَیْمَانَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ الْآیَهَ وَ قَالَ اللَّهُ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ قَالَ فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لِی وَ لا تَکْفُرُونِ(بحارالانوار، جلد ۶۸، باب شکر)
۳- و سپس این آیه را تلاوت کردند که گفته سلیمان علیه السلام است:” هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ”
۴- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله الطَّاعِمُ الشَّاکِرُ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ کَأَجْرِ الصَّائِمِ الْمُحْتَسِبِ وَ الْمُعَافَى الشَّاکِرُ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ کَأَجْرِ الْمُبْتَلَى الصَّابِرِ وَ الْمُعْطَى الشَّاکِرُ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ کَأَجْرِ الْمَحْرُومِ الْقَانِعِ (کافی، جلد دوم، باب شکر)
۵- عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ لِی مَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَى عَبْدٍ بِنِعْمَهٍ صَغُرَتْ أَوْ کَبُرَتْ فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ إِلَّا أَدَّى شُکْرَهَا (کافی، جلد دوم، باب شکر)
۶- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ مَنْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ بِنِعْمَهٍ فَعَرَفَهَا بِقَلْبِهِ فَقَدْ أَدَّى شُکْرَهَا (کافی، جلد دوم، باب شکر)
۷- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ مَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَى عَبْدٍ مِنْ نِعْمَهٍ فَعَرَفَهَا بِقَلْبِهِ وَ حَمِدَ اللَّهَ ظَاهِراً بِلِسَانِهِ فَتَمَّ کَلَامُهُ حَتَّى یُوْمَرَ لَهُ بِالْمَزِیدِ(کافی، جلد دوم، باب شکر)
۸- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ مَکْتُوبٌ فِی التَّوْرَاهِ اشْکُرْ مَنْ أَنْعَمَ عَلَیْکَ وَ أَنْعِمْ عَلَى مَنْ شَکَرَکَ فَإِنَّهُ لَا زَوَالَ لِلنَّعْمَاءِ إِذَا شُکِرَتْ وَ لَا بَقَاءَ لَهَا إِذَا کُفِرَتْ الشُّکْرُ زِیَادَهٌ فِی النِّعَمِ وَ أَمَانٌ مِنَ الْغِیَرِ(کافی، جلد دوم، باب شکر)
۹- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِذَا رَأَیْتُمْ أَهْلَ الْبَلَاءِ فَاحْمَدُوا اللَّهَ وَ لَا تُسْمِعُوهُمْ فَإِنَّ ذَلِکَ یَحْزُنُهُمْ(کافی، جلد دوم، باب شکر)
۱۰- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ إِذَا ذَکَرَ أَحَدُکُمْ نِعْمَهَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلْیَضَعْ خَدَّهُ عَلَى التُّرَابِ شُکْراً لِلَّهِ فَإِنْ کَانَ رَاکِباً فَلْیَنْزِلْ فَلْیَضَعْ خَدَّهُ عَلَى التُّرَابِ وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ یَقْدِرُ عَلَى النُّزُولِ لِلشُّهْرَهِ فَلْیَضَعْ خَدَّهُ عَلَى قَرَبُوسِهِ وَ إِنْ لَمْ یَقْدِرْ فَلْیَضَعْ خَدَّهُ عَلَى کَفِّهِ ثُمَّ لْیَحْمَدِ اللَّهَ عَلَى مَا أَنْعَمَ عَلَیْهِ (کافی، جلد دوم، باب شکر)
۱۱- یَا ابْنَ آدَمَ إِذَا رَأَیْتَ رَبَّکَ سُبْحَانَهُ یُتَابِعُ عَلَیْکَ نِعَمَهُ وَ أَنْتَ تَعْصِیهِ فَاحْذَرْهُ (نهج البلاغه، حکمت ۲۵)
۱۲- سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَمَّا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ قَالَ الَّذِی أَنْعَمَ عَلَیْکَ بِمَا فَضَّلَکَ وَ أَعْطَاکَ وَ أَحْسَنَ إِلَیْکَ ثُمَّ قَالَ فَحَدَّثَ بِدِینِهِ وَ مَا أَعْطَاهُ اللَّهُ وَ مَا أَنْعَمَ بِهِ عَلَیْهِ (کافی، جلد دوم، باب شکر)
هیچ نظری موجود نیست